مصاحبه استخدامی یک شهریور ماهی

برای مصاحبه استخدامی رفته بودم. فرم را تکمیل کردم. منتظر بودم تا فراخوانده شوم. حین انتظار زوایای در تیررس را برانداز کردم. محصولات در معرض نمایش، نحوۀ تعامل همکاران، پوشش پرسنل و مقررات آبدارخانه  را. می‌سنجیدم که آیا نسبت به این مکان جدید احساس تعلق خاطر پیدا می‌کنم یا نه. متأسفانه هنوز سازگار شدن با… ادامه خواندن مصاحبه استخدامی یک شهریور ماهی

در ستایش نوشتن | چارلز بوکوفسکی

چارلز بوکوفسکی اثری دارد در ستایش نوشتن. کانال تلگرامی #رادیو_صدای_زمین کلیپی با همین محتوا منتشر کرده است.   و برای شروع دوبارۀ وبلاگ‌نویسی چه بهانه‌ای موجه‌تر و دلپذیرتر از بازنشر این اثر.   ***   رادیو صدای زمین در کانال تلگرامی خود نوشته است:   گاهی وقت‌ها فقط یه چیز می‌تونه نجات‌بخش باشه؛ به دردهامون… ادامه خواندن در ستایش نوشتن | چارلز بوکوفسکی

نامه‌ها | صمد بهرنگی

صمد بهرنگی در عمر کوتاهِ بیست‌ونه سالۀ خود به آموزش و پرورش کودکان پرداخت. او با تمام توان جنبۀ پرورش را هم‌طراز با آموزش در برنامه‌اش گنجاند. چندین جلد کتاب برای کودکان نوشت. ماهی سیاه کوچولو از شناخته‌شده‌ترین آن‌هاست. صمد بهرنگی متأثر از شرایط آن دوران از شیوۀ نامه‌نگاری برای برقراری ارتباط بهره می‌برد. تعدادی از… ادامه خواندن نامه‌ها | صمد بهرنگی

معرفی پندهای نوشتن از دکتر شروین وکیلی

هر نویسنده شیوۀ منحصربه‌فردی برای نوشتن دارد. نمی‌توان برای همه نسخۀ ثابتی پیچید و امید داشت که با پیروی از دستورالعمل‌هایی مشخص به نویسنده‌ای چیره‌دست تبدیل شد. اما الگوهای نوشتاری می‌توانند چراغ راه نویسندگان نوپا باشند. نویسندگان مبتدی می‌توانند با تقلید از شیوۀ بزرگان به سبک مختص خود دست یابند.   صاحب‌نظران متعددی پندهای نغزی… ادامه خواندن معرفی پندهای نوشتن از دکتر شروین وکیلی

از بی‌حاصلی انتظار برای الهامات غیبی در نوشتن

یک قرارداد نانوشته در ذهنم نقش بست. «برای خوراک وبلاگ‌نویسی در انتظار الهامات غیبی می‌مانم.» منتظر ماندم. یک روز، یک هفته، دو هفته. خبری نشد. بیشتر از یک ماه گذشت و باز هم نشانه‌ای نیافتم.   برداشتم از الهامات غیبی این بود که من باید دست روی دست بگذارم و منتظر بمانم. باید ذهنم را… ادامه خواندن از بی‌حاصلی انتظار برای الهامات غیبی در نوشتن

پایانی برای هر آغاز

با دوست نازنین متممی‌ام، ساجده ممتازیان در حال گپ‌وگفت نوشتاری بودیم. دلیل تصمیمی را از من جویا شد. برایش نوشتم:«تصور کن یه نوع جریمه هست.» نوشت:«امیدوارم واسه این جریمه تاریخ پایانی هم در نظر گرفته باشی.»   این جمله هم از آن دسته جمله‌هایی است که شاید قبلاً شنیده‌ باشی اما انگار باید در موقعیتی ویژه… ادامه خواندن پایانی برای هر آغاز

گلی ترقی و ابراز ناخرسندی از چاپ اولین اثرش

من هم «چه‌گِوارا» هستم نام اولین مجموعه داستانی است که از گلی ترقی در سال 1348 به چاپ رسیده است. گلی ترقی هشت داستان کوتاه را در این کتاب گرد آورده است.   از گلی ترقی تنها داستان اناربانو و پسرهایش را خوانده بودم. اناربانو و پسرهایش دومین داستان از کتاب جایی دیگر است. اناربانو داستانی است… ادامه خواندن گلی ترقی و ابراز ناخرسندی از چاپ اولین اثرش

توجه به ریزعادت‌ها در چند دقیقه انتظار

در مکان همیشگی منتظر سرویس شرکت ایستاده‌ام. با ستایشِ سکوتِ مسحورکننده و خنکایِ دلپذیرِ صبحگاهی بر لب.   برای فروکاستن از رنجِ لحظه‌هایِ کش‌دارِ انتظار خود را به براندازکردن اطراف سرگرم کرده‌ام. افراد ثابت محله در آن ساعت را حضوروغیاب می‌کنم. چند ثانیه بعداز رسیدنم مثل هر روز وَنی قرمزرنگ با دری که اغلب باز… ادامه خواندن توجه به ریزعادت‌ها در چند دقیقه انتظار

خودکارهای جادویی نانویس

نه به جادو اعتقاد داشتم، نه به شانس. با روی‌دادن سلسله‌وار اتفاقاتی از ذهنم گذشت یا بدشانس هستم یا شاید اسیر جادو شده‌ام. دچار چیزی شده‌ام شبیه موانع دیجیتال برای به‌روزرسانی وبلاگ من. اسیر خودکارهای جادویی.   قصد کردم ابزار مناسبی تهیه کنم تا از نوشتن صفحات صبحگاهی لذت ببرم. راه دوری نروید. مناسب‌ترین ابزار… ادامه خواندن خودکارهای جادویی نانویس

قلمرو نگرش فصلی از کتاب رگۀ طلا | جولیا کامرون

تازه‌کار که باشیم مدام دچار تردید می‌شویم. تردید در درستی راهی که انتخاب کرده‌ایم، در نتیجه‌بخش‌بودن تلاش‌هایمان. ممکن است باقی‌ماندن در تردید حتی ما را از سعی‌وخطاکردن هم بازدارد. مرتب خودمان را مقایسه می‌کنیم. یک قیاس خطا با افرادی که انتهای راه‌اند. چشم‌هایمان را به روی تلاشِ بی‌وقفۀ حرفه‌ای‌ها می‌بندیم. زمین‌خوردن‌های گریزناپذیر مسیر را نادیده می‌گیریم.… ادامه خواندن قلمرو نگرش فصلی از کتاب رگۀ طلا | جولیا کامرون