برای نوشتن در دفترم به هیچ آداب و قانونی مقید نیستم. بهنوعی پیرو ضربالمثل “چهاردیواری اختیاری” عمل میکنم.
با اینکه سعی میکنم در رابطه با یک موضوعِ مشخص مطلبی بنویسم، اما لزوما انتهای نوشتههایم ادامه و در راستای ابتدای آن نیست. گاه از یک موضوعِ خاص شروع میکنم و در بهترین حالت با گذر از کوچهپسکوچههای مختلف، نهایتا با همان مبحثِ آغازین نوشتهام را خاتمه میدهم.
ممکن است با روزمرگیها شروع کنم و با دلتنگیِ ناشناسی به پایان ببرم. یا با قصدِ مکتوبکردن اهداف و برنامههایم دست به قلم شوم، و با مواخذه خودم از نوشتن دست بکشم. گاهی هم سرمستیها و سرخوشانههایم بهانهای شدهاند برای نوشتن. پیش آمده که حتی در میانهی نوشتن خوابم برده است یا اینقدر خوابآلود بودهام که از هر دری سخن گفتهام و حتی بعضیاوقات -از شدت خوابآلودگی- کلماتی را هم از قلم انداختهام.
میخواهم بگویم در دفترم آزادانه و بدون ترس و واهمه مینویسم. به توصیهی شاهینکلانتری عزیز، صرفا کلمات را پشت سر هم ردیف میکنم. از این رو اغلب حجمِ نوشتههایم بیشتر از چیزی است که در اینجا منتشر میکنم.
نوشتههای منتشرنشدهام غالبا بدون ویرایش و بازنویسی باقی میمانند. اما زمانی که قصدِ انتشار مطلبی را دارم، آن را بارها مرور میکنم. ویرایش میکنم. جملاتم را میسنجم. و سعی میکنم -در حدِ توان و بضاعت خودم- از بهترین واژهی ممکن برای بیان مقصود و منظورم استفاده کنم.
زمانی که اقدام به بازنویسی میکنم، احساس میکنم که مشقِ نوشتن میکنم. در این حال است که تمرینِ نوشتن را درک میکنم. نوشتهی بدون ویرایش و بازنویسی صرفا یک برونریزی ذهنی است. اما در زمانِ منتشرکردن مطالب است که به چالشِ نوشتن فرا خوانده میشوم.
در یکی از مباحث متمم هم به اهمیت ویرایش و بازنویسی پرداخته شده است.