شکست… پیروزی… در بهکار بردن این تعبیرهای قراردادی ناتوانم.
پیروزیهایی وجود دارد که هیجان برمیانگیزد و پیروزیهایی که آدم را از پا در میآورد. شکستهایی که از پا در میآورد و شکستهایی که آموزنده است و آدم را از خواب غفلت بیدار میکند.
زندگی با وضعیتها بیان میشود نه با رفتارها. تنها پیروزیای که نمیتوانم دربارهاش تردیدی به خود راه دهم آن پیروزیایست که در قدرتِ بذرها نهفته است. بذر وقتی در دل خاک تیره افشانده میشود، پیشاپیش پیروزمند است. اما باید زمان بگذرد تا پیروزیاش را به صورت خوشهی گندم شاهد باشیم.
درکِ معنا و فلسفهی حقیقی واژگان، رویدادها و گفتارهای پیرامون در برخی اوقات بهسادگی امکانپذیر نیست. بعضی از اتفاقات شمشیردولبهای هستند که خیر و شر آن در درونش نهان و نهفته است. باید بعضی از جملات را قبلا زندگی کرده باشی، باید بهقدر کافی تجربه اندوخته باشی، یا بهاصطلاح سرد و گرم روزگار را چشیده باشی تا آنگاه سَر از سِر روزگار دربیاوری.
قدرت تشخیصِ صحیح و بهموقع کنشها برای داشتن واکنشهای مناسب، بهطور یکشبه و آنی امری ناشدنیست.
بودن در موقعیتهای خاص است که آدمی را به چالش میکشاند و صحیح بودن تصمیمها و بهجا بودن انتخابها را مشخص میکند. موقعیتهای مبهمی که نه فرصت کافی برای فکر کردن وجود دارد و نه پیامد و نتیجهی آن شفاف و روشن است.
یک موقعیت میتواند به یک رویداد اعتبار ببخشد یا بالعکس، وضعیتی دیگر ارزش و منزلت همان رویداد را دچار خدشه میکند.
پینوشت: متن بالا برگرفته از کتاب “خلبان جنگ” نوشتهی “آنتوان دوسنت اگزوپری” است.