مقدمه‌ای بر سالِ پیشِ رو

الهی به امید تو…

در آغاز سالِ جدید، یک جور تب به سراغ آدمی می‌آید که در گرگ‌ومیشِ سالی که رفت با سالی که می‌آید، به مرور و حساب و کتاب اعمال خود بپردازد. به بازبینیِ کارهایی که انجام شد و نتیجه‌بخش بود، فعالیت‌هایی که بهتر بود به آنها پرداخته نمی‌شد، و چیزی جزء اتلافِ وقت شمرده نمی‌شوند. و درنهایت اعمالی که در برنامه‌ی یک‌ساله‌ی ما جای خالی‌شان به‌وضوح به چشم می‌آید.

گذشته‌نگری و تحلیلِ آنچه که سپری شده یک نکته است و فهرست‌کردن آنچه که بایست _در روزهایی که محتمل است به عمرمان افزوده شود_ انجام شود، هم امری است دیگر.

خوب است که آدمی در یک نقطه از زندگی به تحلیل اعمالش می‌پردازد، اما مطلوب‌تر است که طبقِ شنیده‌هایمان از آموزه‌های دینی، در هر روزمان دقایقی را به حسابِ لحظه‌هایی که بر ما می‌گذرد، اختصاص دهیم.

در دو روز از سال احساسِ عجیبی توام با دلواپسی بر من مستولی می‌شود. یکی در آغازین روزِ سال، و دیگری در روز تولدم. فکر می‌کنم شاید این دلواپسی ناشی از حسرتِ لحظاتی است که ناآگاهانه و ناغافل از لای انگشتانِ زندگی‌مان چکیده‌اند و به اتمام رسیده‌اند.

امسال اما این حالت را کمتر در وجودم احساس می‌کنم. می‌دانم خیلی از لحظات امسال نیز چون سالهای گذشته به بطالت سپری شده است، یا اینکه هدف‌هایم به‌صورت تمام‌وکمال برآورده نشده است. اما همین یادآوریِ گاه‌وبی‌گاهِ لیستِ بایدها و نبایدهایم _که در متمم هم تحت‌ِ عنوان نیازسنجی آموزشی ذکر شده است._  و انجام میکرواکشن‌هایی در راستای محقق‌ساختن آنها، باعث شده است که حالِ بهتری را تجربه کنم.

در کل سالِ متفاوت‌تری را تجربه کردم، چرا که حداقل اندک‌لحظاتی از ناحیه‌ی امن خودم خارج شدم. و تجربه‌های جدیدی را در زندگی‌ام رقم زدم. به دنیایِ بیرون از این امنیت سرک کشیدم. و اندکی جسورانه‌تر عمل کردم.

امیدوارم همین مقدمه‌چینیِ برون‌رَوی از خویشتن، زمینه‌ساز قدم‌های مستحکم‌تری در سالِ پیشِ رو باشد. می‌دانم که هر سال در ادامه‌ی سال قبل جریان پیدا می‌کند، اما سال نودوششِ من به‌طور ویژه‌تری مقدمه‌ی سالِ نودوهفتم شده است. چرا که حداقل نسب به سال‌های قبل تکلیفم با خودم مشخص‌تر است. راهِ شفاف‌تری _نه الزاما هموارتر_ برای خود متصور شده‌ام. تلاشم بر این است که حداقل مشخص بودنِ ابتدایِ مسیر برایم کافی باشد، و از رویارویی با یک پایانِ مبهم هراسی به دل راه ندهم. و هر جا لازم بود که به مسیرهای فرعی نگاهی بیندازم، شجاعانه‌تر و مصمم‌تر اقدام کنم.

امیدوارم در سال نودوهفت بیشتر از پیش از میکرواکشن‌هایم در راستای آشتی با ابهام بنویسم.

و مهم‌ترین دغدغه‌ی من در سالی که گذشت، افزایش عزت‌نفس بود. در این مدت تلاش کردم تا حد توان، عواملِ تعیین‌کننده‌ای که وجودشان چون یک خارِ در چشم، آزاردهنده و موجب خدشه‌دار شدنِ عزت‌نفسم بودند را حذف کنم. و به فعالیت‌هایی پرداختم که فقدان‌شان در زندگی‌ام موجب عدمِ پذیرش خویشتن بود. مقایسه‌ی جایگاهِ فعلی در زمینه‌ی عزت‌نفس با زمانی که این کامنت را نوشتم، نشان می‌دهد که در موقعیت قابل‌قبول‌تری قرار دارم و رضایت‌‌مندی بیشتری را احساس می‌کنم.

تنها چیزی که در حال حاضر از آن رضایت ندارم، کاهش فعالیتم در متمم است، البته امیدوارم که با تغییر شرایط به روال سابق بازگردم.

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *