اولین بار دربارۀ کتاب رهش از زبان امیر تقوی متنی خواندم با عنوان «رهش، داستان تهران امروز و خودبس». جذابیتِ عنوان کتاب چنان بود که هم در لیست کتابهایی که باید خریداری بشود، قرار گرفت و هم در خاطرم. طرح پشت جلد: طبق عادت ابتدا پشت جلد کتاب را برای بار دوم میخوانم. اولین […]
ماه: دی 1397
از معایب اختصارنویسی افراطی
نوشتن جزء یکی از دغدغههای پررنگِ این روزهایم شده است. از همان آخرین روز شهریور که نوشتن صفحات صبحگاهی به وقت ساعت برنارد را تجربه کردم، هر روز تا قبل از ساعت پنجونیم صبح حتی اگر شده یک صفحهای نوشتهام تا همچنان نوشتنِ صفحات صبحگاهی را متعهدانه پابرجا نگه دارم. به لطف شرکت در […]
درختی تنها در همسایگی
هر بار که از نزدیکی آن درخت عبور میکردم، در نظرم درختی مینمود تنها و طردشده. دورافتاده بود از جمع چند درختی که آنها نیز بازماندگان باغ سرسبزی متعلق به سالیان دور بودند. در هر عبور غربتش مرا به سوی خود جذب میکرد. برایش دل میسوزاندم. از شما چه پنهان گاهی هم دلداریاش میدادم و […]
اولین تجربۀ داستاننویسی من
وقتی در طرح ویژۀ مدرسۀ نویسندگی خواندم که باید در فصل زمستان یک روز در میان یک داستان کوتاه بنویسم خندهام گرفت. من و داستاننویسی؟! باید یک روز داستان کوتاهِ پیشنهادشده را بخوانم و روز بعد داستانی کوتاه بنویسم. با خودم گفتم من به همان خاطرهنویسی معمول ادامه میدهم. تا این مرحله که پیش آمدهام انتقال […]