نه به جادو اعتقاد داشتم، نه به شانس. با رویدادن سلسلهوار اتفاقاتی از ذهنم گذشت یا بدشانس هستم یا شاید اسیر جادو شدهام. دچار چیزی شدهام شبیه موانع دیجیتال برای بهروزرسانی وبلاگ من. اسیر خودکارهای جادویی. قصد کردم ابزار مناسبی تهیه کنم تا از نوشتن صفحات صبحگاهی لذت ببرم. راه دوری نروید. مناسبترین ابزار […]
ماه: مرداد 1398
قلمرو نگرش فصلی از کتاب رگۀ طلا | جولیا کامرون
تازهکار که باشیم مدام دچار تردید میشویم. تردید در درستی راهی که انتخاب کردهایم، در نتیجهبخشبودن تلاشهایمان. ممکن است باقیماندن در تردید حتی ما را از سعیوخطاکردن هم بازدارد. مرتب خودمان را مقایسه میکنیم. یک قیاس خطا با افرادی که انتهای راهاند. چشمهایمان را به روی تلاشِ بیوقفۀ حرفهایها میبندیم. زمینخوردنهای گریزناپذیر مسیر را نادیده میگیریم. […]