خوش‌آمدگویی به تغییر نگرش

پیش‌نوشت: بعد از انتشار «گذشته، تکه‌ای از زندگی» این نکات را یادداشت کردم و احساس می‌کنم می‌تواند تکمیل‌کنندۀ آن باشد. *** این روزها بسیار می‌شنویم که در لحظه زندگی کن؛ اما تمام لحظاتِ اکنون از گذشته‌ عبور کرده‌ و به این نقطه رسیده‌اند. فرقی نمی‌کند لحظات پیشین ما چگونه سپری شده باشند مهم این است… ادامه خواندن خوش‌آمدگویی به تغییر نگرش

سفیران حال خوب باشیم

گوشی تلفن را با اکراه برمی‌دارم تا بعد از چندمدتی جویای حالش شوم؛ اما انگشتانم میل چندانی به فشردن دکمه‌ها ندارند. باز منصرف می‌شوم و با خود می‌گویم، باشد در یک وقت مناسب‌تر. می‌دانم به‌محض برقراری ارتباط شروع می‌کند از قسط‌های عقب‌افتاده سخن گفتن، از جستجوی بی‌حاصل برای یافتن سرپناهی با قیمت مناسب، از حقوق… ادامه خواندن سفیران حال خوب باشیم

گذشته، تکه‌ای از زندگی

گاهی به‌واسطۀ امتیازهای دوستان متممی به کامنت‌های گذشتۀ خودم مراجعه می‌کنم و برای یادآوری مطالب و نوشته‌هایم نگاهی به آنها می‌اندازم. باز هم لطف یکی از دوستان مرا به گذشته‌ها سوق داد. پیامم را که خواندم از این میزان خودافشایی متعجب شدم. نمی‌دانم آن پیام را چندوقت پیش نوشته‌ام یا به‌هنگام نوشتنش چرا فکر کرده‌ام… ادامه خواندن گذشته، تکه‌ای از زندگی

جهنم جایی است که…

جهنم جایی است که دیگر هیچ‌کس به حل مشکلات اعتقاد ندارد. این جمله نقل‌شده از یکی از قهرمانان فیلم «صحنه‌هایی از یک ازدواج» اثر اینگمار برگمن است که در کتاب «ماندن در وضعیت آخر» به آن اشاره شده است.   ممکن است برای حل مسئله‌ای تلاش کنیم و پس از ناکامی‌های پی‌درپی به این نتیجه‌… ادامه خواندن جهنم جایی است که…

آچارفرانسه‌ای در محیط کار

من یک آچارفرانسه هستم. از هر چیزی تا آن اندازه‌ای می‌دانم که در کارم نمانم. این خصلت تا محیط‌ کار هم با من کشانده شد. شاید در آچارفرانسه‌بودن در محیط‌ کار چندان نقشی نداشتم. گفتند: «فلانی نیست کارش را یاد بگیر تا در نبودش تو وظایفش را بر عهده بگیری». گفتم: «چشم» در محیط کار… ادامه خواندن آچارفرانسه‌ای در محیط کار

از ایده‌های تکراری نهراسیم

نمی‌دانم چه اصراری است که می‌بایست حتماً حرف تازه‌ای داشته باشیم تا لب از لب بگشاییم و نمی‌فهمم چرا غالباً به‌دنبال ایراد گفته‌ای هستیم که قبلاً از زبان هیچ‌کس جاری نشده باشد. انگار به‌دنبال این هستیم که دنیا را شخصاً از نو بیافرینیم و تنها ایده‌هایی را مطرح کنیم که بکر باشند و دست‌نخورده. دست‌اول… ادامه خواندن از ایده‌های تکراری نهراسیم

یکدستی در نگارش

هرچقدر هم که در دوران مدرسه از درس املاء نمره‌ی خوبی گرفته باشید، باز هم ممکن است با لغاتی مواجه شوید که در چگونه‌نوشتن آنها تردید داشته باشید. یا حتی اگر املای صحیح آنها را هم بدانید، اگر به آداب نگارش اهمیت می‌دهید این احتمال وجود دارد که در جدا یا سرهم نوشتن کلمات، استفاده از… ادامه خواندن یکدستی در نگارش

10 راهکار برای استفاده‌ی بهینه‌تر از زمان

اگر پست «شرح بی‌کفایتی من در مدیریت زمان» را خوانده باشید، از دغدغه‌ی مطرح‌شده در آن آگاهید. بیکار ننشستم و فکر کردم چه‌طور می‌توانم دامنه‌ی اختیارات حداقلی‌ام را گسترده‌تر کنم یا حتی‌الامکان بهره‌وری‌ام را قدری افزایش دهم. لیست پیشنهادی زیر را بدون هیچ ترتیبی برای خودم آماده کردم و در حال تمرین و پیاده‌سازی آن… ادامه خواندن 10 راهکار برای استفاده‌ی بهینه‌تر از زمان

آیا به‌خوبی آن‌چه که بلدیم، زندگی می‌کنیم؟

یک‌روز، دانشجوی جوانی از بخش خدمات توسعۀ دانشگاه کشاورزی، در کشتزاری به دهقان سالخورده‌ای برخورد که با یک کلوخ‌شکن کهنه مشغول کار بود. دانشجوی جوان ویزیتوری بود که برای فروش کتاب تازه‌ای حاوی مطالب سودمندی دربارۀ طرق حاصلخیز کردن خاک و تکنیکهای بهتر و تازۀ کشاورزی، از این مزرعه به آن مزرعه می‌رفت. جوان پس… ادامه خواندن آیا به‌خوبی آن‌چه که بلدیم، زندگی می‌کنیم؟

اندوهِ دوم‌شدن

در دوران مدرسه نمره‌ی هجده را از نوزده بیشتر دوست داشتم. نوزده با آن هیبتش به نیشخندی می‌مانست که مادام بیست‌نشدنم را به رخم می‌کشید. به‌زعم من ایستادن در جایگاه دوم اندوهی با خودش دارد؛ حسرتی که مدام نبودن در رده‌ی اول را به تو گوشزد می‌کند. یک نوع نتوانستن که فاصله‌ی چندانی با توانستن… ادامه خواندن اندوهِ دوم‌شدن