احتمالاً شما هم با محتوایی چه از جنس متن، صوت یا فیلم مواجه شدهاید که در انتهایِ آنها از مخاطب خواسته شده، درصورتی که محتوا را پسندیده است برای دیگران هم ارسال کند.
طی این یک ماه حداقل با سهمورد مواجه شدهام؛ یکی فایلِصوتیِ «مرور چند نکته برای روزهای آغاز سال»، که محمدرضاشعبانعلیِ عزیز در آغازین روزِ سال منتشر کرد. دیگری مطالب کانالِ «دغدغۀایران»، که دکترمحمدفاضلی آن را مدیریت میکند.
مورد دیگری که با آن مواجه شدهام، پیشنهاد شاهینکلانتری برای دریافت چهارجلد از کتاب «چرا باید زیادتر حرف بزنیم؟» همراه با تخفیفویژه است که طبیعتاً آن سهجلدِ اضافه برای هدیهدادن درنظر گرفته میشود.
این پیشفرضها را گفتم تا به این نکته برسم.
مسلم است که برای ارسال محتوا یا حتی هدیهدادن، باید مخاطب و گیرندۀ شایقی باشد تا ارسال صورت گیرد.
* جالب است که برای ارسال فایلِصوتی هرچه فکر کردم، و مخاطبان تلفنهمراهم را چک کردم، از اطرافیانم کسی را سراغ نداشتم؛ بهجز یکی از دوستانم که قبل از آن گفتگویی پیرامون همین مسائل داشتیم و از اینرو احساس کردم این فایل میتواند برای او مناسب باشد. البته بماند بعد که از او سوال پرسیدم، فهمیدم حتی آن فایل را باز نکرده است. و بهکلی دلسرد و ناامید شدم.
*مطالب دکترمحمد فاضلی که جای خود دارد و یافتن فردِ دغدغهمند هم که کیمیاست.
*حتی برای هدیهدادن کتاب هم با مشکل مواجه هستم. کسی که مطمئن باشم از اینکه کتاب به او هدیه داده میشود، احساسِ رضایتِدرونی داشته باشد.
الان بیشتر میفهمم چرا این همه از آدمهای پیرامونم فاصله گرفتهام و «تنهایی» را به «درجمعبودن» ترجیح میدهم. و هرچه زمان میگذرد این فاصله بیشتر و بیشتر میشود.
آدمهایی که نهتنها دغدغههایی مشابه تو ندارند؛ بلکه تو را بهخاطر افکارت مورد تمسخر قرار میدهند. و نگران هستند که مبادا به جنون دچار شده باشی و در پی مداوای تو برمیآیند یا هراس دارند به یک بیماری مُسری مبتلا گشته باشی و فرار را بر قرار ترجیح میدهند.
البته که از «دراقلیتقرارگرفتن» واهمهای نیست.
جمع دوستانِ متممی و تعداد اعضای کانالِ «دغدغۀایران» مایۀ دلگرمی است.
فکر میکنم دلیل اینکه ترجیح میدهم بیشتر وقتِ آزادم را با متمم و نوشتههای دوستانِمتممی بگذرانم، همین نزدیکیِ دغدغهها و تشابه فعالیتهاست.