خواندن ساده‌تر است یا نوشتن؟

در روزهایی هم که زمان کافی برای فکر کردن و پرداختن به توسعۀ مهارت‌های فردی ندارم، از سهمیۀ مطالعۀ روزانه‌ام غافل نمی‌شوم. چندصفحه‌ای هم که شده حتی با چشمان خواب‌آلود مطالعه می‌کنم تا با خیال آسوده‌تری سر به بالین بگذارم.   گویا خواندن هرچند سطحی و کم‌عمق، با من عجین شده است. خواندن حتی اگر… ادامه خواندن خواندن ساده‌تر است یا نوشتن؟

ترس از تغییرات سازمانی

حتی اگر بدانیم قرار است بعد از یک تغییر با وضعیت مطلوب و خوشایندی مواجه شویم، باز هم میزانی از دلواپسی را در وجود خود احساس خواهیم کرد. دلواپسی ناشی از ابهام هزاران اما و اگر و سؤالِ بی‌پاسخ.   هر چقدر شرایط پیشِ رو حیاتی‌تر یا ابهام موجود فراتر از حد معمول باشد، نگرانی‌ها… ادامه خواندن ترس از تغییرات سازمانی

به خودت دروغ‌های مثبت بگو

نمی‌دانم کِی و کجا بود که متنی خواندم با مضمون ذیل.   احتمالاً کارسازی و عمق تأثیر نوشته به آن اندازه بوده است که بعد از خواندن آن، نعره‌زنان سر به بیابان نهاده‌ام.   ممکن است شما مدام خودتان را با این فکر آزار بدهید که زشت هستید. به هر حال شما که زشت‌ترین فرد… ادامه خواندن به خودت دروغ‌های مثبت بگو

فروغ فرخزاد | شاعری که ناتمام ماند

در کتاب‌های دورریز خانۀ همسایه کتابی یافتم به‌نام «ادبیات نوین ایران» که به شرح ادبیات از انقلاب مشروطیت تا انقلاب اسلامی پرداخته است. این کتاب به همت «یعقوب آژند» ترجمه و تدوین شده است. یعقوب آژند در کتاب ادبیات نوین ایران گریزی زده است به بعضی از شعرا، نویسندگان و نشریات معاصر ایران. بهتر است بدانیم… ادامه خواندن فروغ فرخزاد | شاعری که ناتمام ماند

رونویسی روشی برای تقویت مهارت نویسندگی

اولین بار از آقا معلمِ نازنینم، محمدرضا شعبانعلی شنیدم که از روی بعضی از کتاب‌هایش رونویسی می‌کند. در آن زمان تصور اینکه کسی جهت افزایش یادگیری از روی متنی رونویسی کند، چندان برایم قابل هضم نبود.  تاریخچۀ رونویسی در ذهن من به مشقِ شب در دوران ابتدایی بازمی‌گشت. فکر می‌کردم آدم حتماً باید حوصله و زمان… ادامه خواندن رونویسی روشی برای تقویت مهارت نویسندگی

توهمی به نام انسان کامل

می‌خواست از او یک انسان کامل بسازد با خصوصیات و ویژگی‌هایی والا و دست‌چین شده. گاهی اصلاً فراموش می‌کرد که او هم یک انسان است و ممکن‌الخطا. چنان در نظرش به او پروبال داده بود که تصور می‌کرد باید از هر عیب و نقصی منزه باشد. حتی تصویر کوچکترین اشتباهی از ذره‌بین نگاهش دور نمی‌ماند… ادامه خواندن توهمی به نام انسان کامل

شهر من شیراز

باران بارید. باران تند بارید. باران بی‌امان و بی‌وقفه بارید. باران فراتر از تصور مردم شهر بارید.   ***   نمی‌دانستیم باران این‌بار به قصد ویرانی آمده است نه آبادانی. باران آمد و همه چیز را برد؛ غبار نشسته بر شاخ و برگ‌ها را، درختان را، خودروها را، حتی آدم‌ها را. باران حرمت مهمان را… ادامه خواندن شهر من شیراز

ننوشتن به بهانه کمال‌طلبی یا گریز از قضاوت‌شدن

مدعی‌ام که نسبت به حرف و نظر مردم بی‌تفاوت هستم. تصور می‌کنم از قضاوت‌شدن هراسی ندارم. خیال می‌کنم تا آن اندازه از آزادی عمل برخوردارم که تصمیم‌ها و انتخاب‌هایم متأثر و آلوده به قضاوت‌های دیگران نمی‌شود. چراکه در ذهنم پرورانده‌ام که دیگران با تصویری ناقص از من و دنیایم آشنا هستند. پس مورد قضاوت واقع… ادامه خواندن ننوشتن به بهانه کمال‌طلبی یا گریز از قضاوت‌شدن

گزیده‌ای از کتاب چرا ادبیات؟ | ماریو بارگاس یوسا

عشقم به ادبیات و معرفی چند تن از دوستان، مرا بر آن داشت تا کتاب «چرا ادبیات؟» نوشتۀ ماریو بارگاس یوسا را تهیه کنم. وقتی تن نحیف کتاب را لابه‌لای کتاب‌های درهم و فشردۀ قفسۀ کتابفروشی دیدم، متعجب شدم. چراکه در ذهنم کتاب قطورتری تصور کرده بودم. وقتی به این موضوع پی بردم که کتاب… ادامه خواندن گزیده‌ای از کتاب چرا ادبیات؟ | ماریو بارگاس یوسا

ورق‌پاره‌های زندان | بزرگ علوی

پیش‌نوشت: ورق‌پاره‌های زندان به‌همراه چند جلد کتاب دیگر، تحفه‌ای است از کتابخانۀ همسایه‌ای که قصد سبکبار کردن منزل خود را داشت. تاریخ چاپ نسخۀ در دست من سال 1357 است و بهاء آن 90 ریال.   ***   چرا ورق‌پاره‌های زندان؟   در مقدمۀ کتاب چنین آمده است که: ورق‌پاره‌های زندان اسم بی‌مسمایی برای این… ادامه خواندن ورق‌پاره‌های زندان | بزرگ علوی