عادت دارم در حین مطالعه کتابهایم، هرجا که به سخن بدیع، واژهی غریب، جملهی آموزنده و مفید یا زاویهی نگاه متفاوت و جدیدی برخوردم، آنها را هایلایت میکنم تا مراجعهی مجدد به آنها آسانتر باشد.
کتاب جزء از کل را ورق میزدم که در صفحه بیست و هفتم به این جملات رسیدم.
مردم میگن شخصیت هر آدمی تغییرناپذیره ولی اغلب این نقابه که بدون تغییر باقی میمونه و نه شخصیت، و در زیر این نقاب غیرقابل تغییر موجودی هست که دیوانهوار در حال تکامله و به شکل غیرقابل کنترلی ماهیتش تغییر میکنه.
و در یکی از پیامهای اختصاصی متمم از آلندوباتن نقل شده بود که:
کسی که هرسال، از سطح دانش و نگرش سال قبل خود، شرمنده نیست، بهتر است همین الان شرمنده باشد!
(از علامت تعجب استفاده کردم چون در پیام اختصاصی هم استفاده شده بود.)
اصرار و پافشاری بر ثبات باورهایمان همیشه هم منطقی نیست. میل به کمال و یادگیری انسان را به حرکت به سمت جلو سوق میدهد. و او را به تکاپو وا میدارد. این جابهجایی و حرکت بیشک تغییراتی -ولو جزئی و ناچیز- را در اصول، عقاید، باورها و نگرش ما بهوجود میآورد. در اینجا انسان خودخواسته و آگاهانه برای ایجاد یک تغییر مثبت تلاش میکند.
بهنظر من وقتی تغییرات بهمرور و آهستگی رخ دهد، نتیجه آن زیباتر، ماناتر و ثمربخشتر است. -مثل زمانی که با استفاده از تکنیک تایملپس به نظارهی تغییرات آرامِ جوانهزدن و شکوفهکردن گیاهان مینشینیم.- وقتی این ناپایداری در یک بازه زمانی کوچک روی دهد، اگر نوسانات و تغییراتِ در رویه بهطور مکرر و همیشگی باشد، حتما ما را “حزب باد” و “دمدمیمزاج” میخوانند. و اعتبار گفتههایمان خدشهدار میشود.
اما اگر در همان بازه زمانی بهطور ناگهانی شاهد یک تغییر عظیم و عیان باشیم که تنها یکبار رخ داده است، دچار یک تحول یا به تعبیری دچار یک انقلاب درونی گشتهایم. تحولی که احتمال قریببهیقین دارای یک روند و پیشینهی احساسی و فکری است که در حال حاضر نمایان شده است.
* نوشتههای من در اینجا برشی از یک لحظهی من است. لحظهای که قبل و بعدی دارد. گذشتهای که حتما برای خواننده نهان و ناقص است. و آیندهی مبهمی که احتمال و امکان هر گونه تغییر در ادامهی روند آن وجود دارد.
من در اینجا مینویسم تا بیاموزم و رشد کنم. فکر میکنم هرگونه رشدی مستلزم یک تغییر مثبت در رفتار، گفتار و باورهای شخص است.