واکاوی در زندگی حال و گذشتهی دیگران تفننی است برای برخی که زحمت کمترین تلاشی را به خود نمیدهند. و عهدهدار هیچگونه مسئولیتی نمیشوند.
افرادی که نهتنها خود برای رسیدن به خواستههایشان تلاش نمیکنند بلکه رشد و ثمردهی همت و پشتکار دیگران را هم به سخره میگیرند.
مقایسهی مداوم گذشته و حال دیگران با قصد و نیتِ دستانداختن و حقیرشمردن پیشینهی آنها تفریح و سرگرمی دائمی این دسته از افراد است.
این گروه در تصور خود، دیگران را در یک سطح یکنواخت میبینند. و ارتقاء و صعود افراد به پلههای بالاتر شخصیتی و کاری را برنمیتابند. و با تمسخر و کوچکاِنگاری درصدد فروکاستن انگیزه و امید دیگران هستند.
بیهیچگونه سررشته و دانشی در مقام قضاوت و نقد مینشینند بیآنکه لایق و شایستهی چنین جایگاه و مرتبهای باشند.
میل دارند سایرین همسطح و همردهی آنها باقی بمانند تا احساسِ بد و ناخوشایندِ بودن در لایههای پایینتر و زیردست را تجربه نکنند.
شاید به پشتوانهی گذشتهی متوهم و پوچ خود و تفاخر به اصل و نسب و نژادی که آنها کوچکترین نقشی در مالکیت و بهدست آوردن آن نداشتهاند، با عینکِ فخر و برتری به نظارهی دیگران نشستهاند.
در عرش بودن دیگران آزارشان میدهد و خوش دارند که با حیله، دغلکاری یا حتی خصم، رویاهای بلندپروازانهی آنها را میخکوب فرش کنند.
من اما فکر میکنم آنهایی که از جایگاه فرودست و پایینتر و با وجود محدودیتها و به دشواری به موقعیت مناسب و جایگاه دلخواهشان رسیدهاند، بیشتر شایسته و لایق مدح و تقدیراند. چرا که انسانهای سختکوش و خستگیناپذیری هستند که بهراحتی و در هنگامهی روبهرو شدن با مسائل سطحی یا دشوار متوقف نمیشوند. و به نیکویی قدردان هر آنچه که در دسترسشان است، هستند.
هر کس که کاری میکند، هر قدر هم کوچک، در معرض خشم کسانیست که کاری نمیکنند.
هر کس که چیزی را میسازد –حتی لانهی فروریختهی یک جفت قمری را- منفور همهی کسانیست که اهل ساختن نیستند.
و هر کس که چیزی را تغییر میدهد –فقط بهقدر جابهجا کردن یک گلدان، که گیاهِ درون آن، ممکن است در سایه بپوسد و بمیرد- باید در انتظار سنگبارانِ همهی کسانی باشد که عاشق توقفاند و ایستایی و سکون.
“نادر ابراهیمی” در “چهل نامهی کوتاه به همسرم”