پینوشت: نوشتههای این پست صرفا بیان یک تجربهی شخصی است. چون دانستن این نکته برای من مفید بوده است، دوست داشتم در اینجا بنویسم تا هم در خاطر خودم باقی بماند، و هم اینکه شاید یادآوریاش برای شخص دیگری نیز کاربردی باشد.
برنامهریزی کردن بخش جداییناپذیر زندگی خیلی از افراد شده است. اما صرف برنامهریزی چندان مفید و کارا نیست. متعهد بودن نسبت به برنامهریزی و عمل کردن طبق دستورالعملهای آن است که در ما احساس خوشایندِ رضایت ایجاد میکند.
زمانی را برای برنامهریزی کردن اختصاص میدهیم. نکاتی را یادداشت میکنیم. و تصمیم میگیریم وفادارانه به آن عمل کنیم. این برنامه میتواند برای انجام یک فعالیت دلخواه و تبدیل آن به یک عادت اثربخش باشد، یا ترک یک عادت ناپسند و آزاردهنده. ممکن است یک برنامه سرسختانه برای خود ترتیب بدهیم و با خود قرار بگذاریم تا از یک زمان معین متعهدانه طبق برنامه عمل کنیم.
ممکن است صلب بودن یک برنامه ما را به سمت دلزدگی پیش ببرد. و به گونهای شود که ما به کل قید پایبندی به آن را بزنیم.
من فکر میکنم عدمِ وفاداری کامل ما به برنامهها و نقشههایمان از دو طریق ما را نسبت به ادامهی این روند دلسرد میکند:
- در ما علاوه بر احساس عذابوجدان به خاطر شکستن زنجیره، این باور را القاء میکند که ما فرد زبون و ناتوانی برای ایجاد یا ترک یک عادت هستیم.
- ممکن است این تصور ایجاد شود که این فعالیت خاص و پایبندی به آن بیش از اندازه سخت است و از عهدهی ما خارج است.
چگونه برنامهریزی را منعطفتر کنیم؟
بایست برای منعطفتر کردن یک برنامه مخصوصا در روزهای آغازین یک فرجه برای تخطی کردن از برنامه در نظر گرفت. مثلا اگر در ابتدا تصمیم میگیریم یک ماه کامل به آن فعالیت بپردازیم، پنج روز را برای روزهایی که انجام آن کار واقعا امکانپذیر نیست در نظر بگیریم. و حتی امکان دارد چون یک برنامه جدید و تازه است ذهن ما هنوز به آن خو نگرفته باشد. و احتمال فراموش کردن هم وجود دارد.
این را برای خود یادآور شویم که تا جا افتادن دقیق مخصوصا در روزهای نخست احتمال فراموش شدن وجود دارد. البته نباید تعداد روزهای استراحت بیش از اندازه باشد تا ذهن ما کاملا از فضای آن فعالیت فارغ شود. و ما را نسبت به انجام آن فعالیت دلسرد و بیتفاوت کند.
باید یک تناسب بین سختی و چالشبرانگیز بودن یک فعالیت و تعداد روزهای در نظر گرفته شده برای معافی وجود داشته باشد.