من چرا می‌نویسم؟

نوشتن

پیش‌نوشت: این نوشته را بیشتر از یک هفته است که در پیش‌نویس منتظر گذاشته‌ام. چند باری به آن سر زده و هر بار بیمارگونه به جان آن افتاده‌ام. در نهایت به این شکل درآمد که شباهت چندانی هم با جرقۀ اولیه ندارد. در نوشتن دچار وسواس دست‌وپاگیر شده‌ام. فراموش می‌کنم فعلاً من باید به کمیت در نوشتن فکر کنم نه کیفیت. 

برایم جالب بود که در این هفته دوستان خوبم ناهید عبدی و شاهین کلانتری هم به‌ترتیب به موضوعات مشابه زیر پرداختند.

چرا نوشتن کتاب؟ 

چرا هنوز می‌نویسید؟

 

نوشتۀ مرتبط [ وقتی کلامت را از زبان دیگری می‌شنوی]

 

*****

 

در جواب دوستی نوشتم ترجیحم برای اوقات بیکاری‌ خواندن و نوشتن است. نمی‌دانم دوستم چرا چنین تصور کرده بود که پرسید: «تا حالا کتابی هم نوشتی؟»

برایش یک «نَۀ» بی‌قواره فرستادم. به‌همراه شِکلکی که از شدت خنده اشک از چشمانش جاری بود.

 

برنامه‌ام برای خواندن و نوشتن چیزی نیست که در همان لحظه به فکرم رسیده باشد و برای دست‌به‌سر کردن دوستم نوشته باشم. راه‌های زیادی را آزموده‌ام تا در انتخابم مطمئن شده‌ام.

 

قبل از خواندن جملۀ زیر از جکسون براون در کانال تلگرامی ناهید عبدی، بارها از خودم این سؤال را پرسیده‌ام.

هر از چندی از خودت بپرس اگر موضوع پول در میان نبود دلم می‌خواست چه کار کنم؟

 

آیا هر تمرینِ نوشتن باید درنهایت به چاپ کتاب منجر شود؟

آیا نهایت تمرینِ نوشتن به چاپ کتاب منتهی می‌شود؟

آیا تنها کسی نویسنده است که حتماً کتابی به چاپ رسانده باشد؟

آیا هر کسی که کتاب دارد الزاماً یک نویسنده است؟

نویسنده کیست؟ کسی که تنها بتواند بنویسد؟ کسی که محتوای مکتوبی منتشر کرده باشد؟ یا فردی که به واسطۀ قلمش شناخته‌ می‌شود؟

تنها در سال‌های ناپختگی و تب‌وتاب نوجوانی تصمیم به نوشتن کتابی گرفتم که آن را هم نیمه‌کاره رها کردم. فکر می‌کنم  کسی باید قلم به دست بگیرد و کتاب بنویسد که موضوع و محتوای آن را زندگی کرده باشد. نویسنده باید حاصل تجربیاتش را در اختیار دیگران قرار دهد. محتوای کتاب باید از دل برآمده باشد. وقتی شخصی حرف تازه و مفیدی برای گفتن ندارد چرا باید قفسۀ کتابفروشی‌ها را اشغال کند؟

 

هدف از خواندن و نوشتن چیست؟

این روزها بیشتر از دوران نوجوانی می‌خوانم و می‌نویسم؛ اما هدفم از نوشتن چیز دیگری‌ است. بهتر است بگویم هر مدعی نویسندگی باید از پس این موارد به‌خوبی برآید تا آنگاه بتواند به نوشتن کتاب فکر کند.

 

☑️ شاید بتوان گفت اولین چیزی که مرا به سمت خواندن می‌کشاند، علاقه‌ام به ادبیات است. فرقی نمی‌کند موضوع کتاب چه باشد، وقتی با جمله‌ای مواجه می‌شوم که به دلم می‌نشیند و احساس می‌کنم حاصل یک عمر زندگی است، همین لذت برایم کافی‌ست.

نوشتۀ مرتبط [اگر ادبیات نبود…]

 

☑️ نوشتن یک شیوۀ ایجاد ارتباط است. اگرچه به نظر می‌رسد بیشتر ارتباطات ما به‌صورت شفاهی انجام می‌شوند؛ اما باوجود پیام‌رسان‌های دیجیتال نمی‌توان اهمیت ارتباطات مکتوب را انکار کرد. با نوشتن می‌آموزم که چگونه مقصود خود را با حداقل انحراف به شخص مقابل برسانم. باید تلاش کنم پیام را به‌گونه‌ای منتقل کنم تا کمتر به توضیحات پس و پیش نیاز باشد.

 

☑️ حساسیت در نوشتار، خودبه‌خود در گفتار هم اثر می‌گذارد. گسترده‌تر شدن دایرۀ واژگان در بهبود مهارت‌های سخنوری مؤثر است.

 

☑️ با نوشتن می‌شود ناراحتی‌ها و حرف‌هایی را که نمی‌توانیم با کسی در میان بگذاریم، بررسی و حل‌وفصل کنیم. نوشتن سنگ صبور خوبی است.

 

☑️ بهترین تمرین نوشتن از نگاه من، خاطره‌نویسی است. خاطره‌نویسی علاوه‌ بر ثبت رویدادهای روزانه، تمرینی است برای بیشتر و بهتر نوشتن.

 

 

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *