کتاب سقوط (آلبر کامو)

دربارۀ فراموشی

 

” منصف باشیم: گاهی اتفاق می‌افتاد که فراموش‌کردن‌هایم به‎جا بودند. به‌طور حتم متوجه شده‌اید که آدم‌هایی هستند که اعتقاد مذهبی‌شان بر این پایه است که همه‌ی توهین‌ها و آزارها را ببخشند و به‌راستی همین کار را هم می‌کنند، ولی هرگز از یاد نمی‌برند. اما من از آن قماش آدم‌ها نبودم که توهین‌ها را ببخشم، ولی سرانجام همیشه آن‌ها را فراموش می‌کردم و آن‌کس که گمان می‌کرد از او متنفرم، وقتی می‌دید لبخندزنان و با رویی گشاده به او سلام می‌کنم، باورش نمی‌شد و دهانش از حیرت باز می‌ماند. آن‌وقت بنا به سرشتش بزرگواری و اعتلای روحم را تحسین می‌کرد یا بی‌رگی و بی‌غیرتی‌ام را مورد تحقیر قرار می‌داد، غافل از این‌که دلیل این رفتارم بسیار ساده بود: همه‌چیز، حتی نامش را هم از یاد برده بودم. همان ضعف نفسی که مرا بی‌تفاوت یا حق‌ناشناس می‌کرد، باعث می‌شد فردی متعالی جلوه کنم. 

 

#من_و_کتاب

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *