چه ایده‌هایی که نادیده اِنگاشته شده‌اند

بارها پیش آمده که در رابطه با پدیده‌‌های گوناگون جرقه‎‌هایی به ذهنمان خطور کرده است. گاه مهم و قابل‌اتکاء تلقی‌شان کرده و به آنها بهاء داده‌ایم. اما تعداد دفعاتی که با نادیده‌انگاشتن، هنوز شکل‌نگرفته، به کام مرگ فرستاده شده‌اند، به‌مراتب زیادتر است.

 

ایده‌هایِ نگارشی هم از این قاعده مستثنی نیستند. گاه در حین انجام وظایفِ ‌حرفه‌ای یا کارهایِ شخصی‌مان موضوعات نابی از ذهنمان گذشته‌اند. اما چون در آن لحظه به ابزاری برای یادداشت‌برداری دسترسی نداشته‌ایم و تنها به ذهنِ فراموشکارِ پرمشغله‌مان بسنده کرده‌ایم، آن ایده را برای همیشه از دست داده‌ایم.

 

چه ایده‌هایی که در میان روزمرگی‌ها، مشغله‌ها و دل‌مشغولی‌های ما نهان و ناپیدا و به دست فراموشی سپرده شده‌اند.

 

ممکن است حتی اصلِ موضوع را به خاطر داشته‌، اما بنا به دلایل گوناگون به آن اهمیت چندانی نداده باشیم. مثلا چون تصور کرده‌ایم ایده‌ی چندان مهم، باارزش و جذابی برای پردازش نیست، زمان کافی به آن اختصاص نداده‌ایم، تا به آن بال‌وپر دهیم. یا شاخ‌وبرگ زائد و اضافه‌اش را هرس کنیم. اجازه نداده‌ایم در خیالمان قوت بگیرد. رشد کند. و درنهایت به ثمر بنشیند.

 

فراموش می‌کنیم که اکثر آثارِ به‌یادماندنیِ نویسندگانِ بزرگ هم، در ابتدا چیزی بیش از یک دست‌نویس ساده نبوده است. (+)

 

می‌بایست ایده‌هایمان را گوشه‌ی یک برگه ثبت کنیم. و به مرور هرچه که به آن مرتبط هست را در کنارش یادداشت کرده تا یک نقشه‌ی ذهنی تشکیل دهیم.

 

ممکن است با یک جرقه‌ی ذهنیِ به‌ظاهر کوچک و پیش‌پاافتاده، با بهترین و دوست‌داشتنی‌ترین مخلوق خود مواجه شویم.

 

 

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *