پیشنوشت: متن زیر را از ابتدای یکی از ایمیلهای هفتگی متمم انتخاب کردهام تا برای بهیادگارماندن در اینجا یادداشت کنم. انتخابم دو دلیل دارد. یکی مضمون زیبای جملات بهاندازهای گویاست که آدمی را به فکر وامیدارد. دیگر اینکه احساس کردم از نوشتههای مربوط به #آشتی_با_ابهام چندان دور نیست.
ترس یکی از موانع آغاز یک فعالیت است. ترس از اقدام، ترس از ناشناختهها، ترس از اشتباه کردن و ترس از قضاوتهای بیرونی ما را از رفتن بازمیدارند.
***
جملههای ابتدایی ایمیل این هفته را از آنا کوئیندلن انتخاب کردهایم.
البته او چنان عاشق کتاب و خواندن و نوشتن است که بهتر بود یکی از حرفهایش در این زمینه را نقل کنیم. اما جملههای زیر هم ارزش خواندن و بهخاطر سپردن دارند.
نترس
راز واقعی زندگی در همین نترسیدن است.
این ترس است که مانع رشد تو میشود؛
سقف بلندپروازیهایت را پایین میکِشد؛
و رویاهایت را میکُشد.
تردید ندارم که میترسی؛
از رهاکردن جایی که هستی؛
از رفتن به مسیر اشتباه؛
و از انتخاب نادرست.
اما نمیتوانی و نباید اجازه بدهی این ترس،
زندگیات را در اختیار خود بگیرند.
باید آنقدر قوی باشی که بتوانی
به نادرستیها پاسخ منفی دهی
به استقبال درستیها بروی.
حتی اگر تو تنها کسی هستی که تفاوت آن دو را میفهمی.
حتی اگر بهسادگی نمیتوانی تفاوت آن دو را بفهمی.
بهخاطر داشته باش که بزرگترین فرصت رشادت و شجاعت،
در میدان جنگ و نبرد نیست.
گاهی فرصت به خرجدادن شجاعت،
جایی در گوشۀ دلت فراهم میشود؛
آن هنگام که جرأت میکنی به شخصیت خود،
به فکر خود و خواستههای خود احترام بگذاری
و اجازه ندهی که هیاهوی دنیای بزدل
فرصت شنیدن صدای درونیات را از تو بگیرد.
جرأتت را هر لحظه با خود همراه ببر و جایی دم دست بگذار،
تا حتی برای لحظهای در استفاده از آن گرفتار تردید یا تأخیر نشوی.
درست مانند گوشی موبایلت و کیف پولی که هرگز از خود دور نمیکنی.