آیا گزینه‌های در دسترس بهترین هستند؟

خبرنگاری در تیمارستان از نحوۀ سنجشِ بهبود بیماران روانی پرسید.

روان‌پزشک توضیح داد: «ما در اینجا یک وان پُر از آب داریم که می‌خواهیم آن را خالی کنیم. ابزارهای موجود برای انجام این کار یک قاشق، یک پیمانه و یک سطل است. اگر شما بخواهید این وان را خالی کنید چه روشی را انتخاب می‌کنید؟»

خبرنگار پاسخ داد: «خب مسلماً سطل را انتخاب می‌کنم که بزرگتر است.»

روان‌پزشک گفت: «بهترین راه برای تخلیۀ یک وان، برداشتن درپوش آبراهه است. شما کدام اتاق را انتخاب می‌کنید؟»

 

***

 

شاید بعد از شنیدن داستان بالا تنها به لبخندی بسنده کنیم و ساده از کنار مفهوم نهفته در آن بگذریم. اگر با خودمان صادق باشیم ما هم در بسیاری از مواقع دچار کوری انتخاب می‌شویم و تنها گزینه‌های موجود را می‌بینیم و از میان آن‌ها انتخاب می‌کنیم.

 

 

چرا ذهن انتخاب کردن از  میان راه‌حل‌های موجود را ترجیح می‌دهد؟

 

من فکر می‌کنم ذهن گزینه‌های آزموده و ساده را ترجیح می‌دهد چون:

 

  • می‌خواهد سنگینی بار انتخاب و تصمیم‌گیری را از دوش خود بردارد بنابراین به گزینه‌های در دسترس اکتفا می‌کند و اولین گزینۀ مطلوب را برمی‌گزیند. ذهن نمی‌خواهد سختیِ تجزیه‌وتحلیل کردن را متحمل شود تا شاید آلترناتیوهای دیگری بیابد.

 

  • ترس از ابهام، ذهن را از فراتر از چارچوب اندیشیدن برحذر می‌دارد. با انتخاب کردن از میان گزینه‌های پیشنهادی، از ابهام موجود کاسته می‌شود و با خیال آسوده‌تری مسیرهای امتحان شده را می‌آزماید.

 

فکر کردن خارج از جعبه (thinking out of the box):

 

همیشه گزینه‌های موجود بهترین نیستند. شاید باید کمی تمرین کنیم تا بتوانیم گزینۀ بهتری را که مغفول مانده است، بیابیم. اصلاً شاید سایر گزینه‌های دورمانده از نگاه ما بهتر هم نباشند. حداقل باید تمرین کنیم تا بتوانیم به اولین گزینۀ در دسترس اکتفا نکنیم.

 

بهتر است نگاه دقیق‌تری داشته باشیم و محیط پیرامون خود را موشکافانه‌ بررسی کنیم. باید فکر کردن خارج از عرف و محدوده را بیاموزیم.

 

باید به گزینه‌های آماده اکتفا نکنیم. شاید گزینه‌های موجود غرض‌ورزانه پیش روی ما چیده شده باشند. باید ذهن را به کنکاش کردن و یافتن راه‌حل‌های جدید عادت دهیم.

 

اصلاً شاید باید مسئله را بازتعریف کنیم تا جنبه‌های دیگری از مسئله بر ما نمایان شود. باید با بازتعریف کردن مسئله، خواستۀ حقیقی خود را به‌طور شفاف مشخص کنیم.

 

افراد خلاق فراتر از محدوده فکر کردن را می‌دانند. این دسته از افراد راه‌های جدید را می‌آفرینند.

 

برای شروع ما هم می‌توانیم از کارهای روزمره شروع کنیم. می‌توانیم در انجام هر یک از فعالیت‌هایمان دقیق شویم تا ببینیم آیا می‌شود به نحوی متفاوت از هر روز آن کار را انجام داد. باید دوری کردن از کلیشه‌ها و گزینه‌های فست‌فودی را تمرین کنیم.

 

***

 

پی‌نوشت: داستان ابتدایی را از پادکست گفتگوی علی یکانی با سیما اهوَز _بانوی خلاق ایرانی_ در «بهترین خودت شو» نقل کردم.

شما هم می‌‌توانید فایل این گفتگوی جذاب را از شنوتو دریافت کنید.

 

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *