ناخوانایی ناشی از نوشتن جملات طولانی

آیکون قرمزرنگ کنار سنجش خوانایی به نیشخندی می‌مانَد که طولانی‌بودن جملات را توی صورتم می‌کوبد. اگر خوانِ انتخاب زیرعنوان و کوتاه‌بودن پاراگراف‌ها را هم از سر بگذرانم؛ به‌سادگی نمی‌توانم غول مرحلۀ طولانی‌بودن جملات را شسکت بدهم.

در سنجش میزان خوانایی توصیه می‌شود جملاتِ یک متن از بیست کلمه فراتر نروند.

با این‌که قامت کلی نوشته‌هایم کوتاه است؛ اما تعداد کلمات جملاتم از حد مطلوب فراتر می‌رود. درازنویسی در هر متن یک مُهر عدم تأیید خوانایی بر نوشته‌هایم حک می‌کند.

 

[ مطلب مرتبط: از معایب اختصارنویسی افراطی ]

 

جملات طولانی و ارتباط آن با دیرفهمی مخاطب:

افراد بیشتر از متنی استقبال می‌کنند که قابل‌ درک باشد. نمی‌توان سالادی از کلمات قطار کرد و به زور به دیگران خوراند. مخاطب ترجیح می‌دهد با متنی شسته‌ورفته روبه‌رو باشد تا متنی پیچیده و غیرقابل فهم. وقتی مجبور شود تمرکز خود را به جای فهمِ اصلِ محتوا بر روی ادراک جملات بگذارد به نتیجۀ مطلوب نخواهد رسید. مخاطب به دنبال درک یکپارچه از متن است. وی با دریافت مفهوم کلی محتوا رضایت بیشتری به دست خواهد آورد تا بخواهد انرژی خود را برای تشخیص تک‌تک جملات صرف کند.

این از ضعفِ نگارشیِ منِ نویسنده است که نمی‌توانم مقصود خود را در موجزترین شکل ممکن بیان کنم.

 

چگونه می‌توان از تعداد جملات طولانی در نوشته کاست؟

باید بگویم من همچنان با مشکل عدم خوانایی در نوشته دست‌وپنجه نرم می‌کنم. در پی راهی برای فروکاستن از تعداد جملات طولانی در نوشته‌هایم بودم که روش‌های زیر به ذهنم رسید. تأکید می‌کنم که موارد فهرست‌شده، آزموده‌ و مطمئن نیستند. احساس کردم شاید بتوانم با تمرین و تکرار این روش‌ها قدمی در جهت بهبود بردارم. در اینجا نوشتم تا هم با شما شریک شوم و هم خودم را به انجامش متعهد کنم.

 

  • مطالعۀ داستان کوتاه:

داستان کوتاه محدودیت را به نویسنده تحمیل می‌کند. با مطالعۀ داستان‌های کوتاه از نویسندگان چیره‌دست به یک آگاهی دست خواهیم یافت.

 

  • چالش نوشتن جمله با تعداد کلمات معین:

چون حداکثر تعداد کلمۀ پذیرفته‌شده از یواست بیست کلمه است، بهتر است ما کمتر از این تعداد را تمرین کنیم. با ایجاد محدودیت به ناچار باید مقصود خود را در ظرف معینی از کلمات بگنجانیم.

 

  • بازنویسی جملات و شکستن آنها به جملات کوتاه‌تر:

شاید با دوباره‌خوانیِ متن بتوانیم جملات کوتاه‌تری را جایگزین جملات طولانی کنیم.

 

  • تقویت دایرۀ واژگان:

ضعف در دایرۀ واژگان موجب می‌شود به جای استفاده از لغت مناسب برای توصیف موقعیت، به توضیحات غیرضروری بپردازیم.

 

  • ساده‌نویسی:

باید بتوانیم بدون تکلف و حتی در حد فهم یک کودک بنویسیم.

 

  • مطالعۀ کتاب کودک:

در کتاب کودک جملات به ساده‌ترین و مختصرترین شکل ممکن بیان شده است.

 

 

* شما چه راهکارهایی برای کوتاه‌نویسی پیشنهاد می‌دهید؟

 

3 دیدگاه

  1. خیلی پیشنهادات خوبی دادید
    البته به نظرم طولانی نوشتن و اب و تاب دادن هم یه بخش نوشتنه
    اما مشکل اونجایی هست که این سبک همیشه تکرار بشه و یا طولانی شدن ناشی از ضعف نویسندگی باشه مثل همون مثال شما که به دلیل ضعف در دایره واژگانه.

    1. ممنونم که نظرتون رو گفتین.

      فکر می‌کنم طول کل نوشته بسته به مخاطب و موضوعی که به اون می‌پردازیم، می‌تونه طولانی‌ یا کوتاه باشه. دقیقاً این مهارت و هنر نویسنده هست که بتونه تفاوت این دو وضعیت رو تشخیص بده و دانستۀ خودش رو به کار بگیره.

      به نظر منم آب‌وتاب دادن به نوشته خوبه؛ البته تا اون جایی که منظورمون رو به‌طور شفاف و کامل به مخاطب انتقال بدیم. نباید به این بهانه به زیاده‌گویی بیفتیم یا حتی مخاطب رو سردرگم کنیم. غنی بودن دایرۀ واژگان کمک مؤثری در این زمینه هست.

      برای فهمِ بهتر مخاطب و زیبایی نوشته باید تمرین کنیم که اصل موضوع رو در جملات قابل فهم و کوتاه بیان کنیم.

      امیدوارم روزی به این مهارت دست پیدا کنم.

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *