خودسانسوری در نوشته | روشی برای فریب یا حفظ حریم؟

خودسانسوری

نوشتن و انتشار آن برای برخی کار چندان راحتی نیست. مخصوصاً زمانی که سنجش میزان خودافشایی در نوشته‌ها جزئی از برنامۀ زندگی باشد.

نگرانی از میزان خودافشایی احتمال خودسانسوری درحین نوشتن را افزایش می‌دهد. حتی گاهی این دلواپسی در نوشته‌های کاملاً شخصی هم بروز می‌کند. در آن جنس دل‌نوشته‌هایی که احتمال نمی‌دهیم به راحتی در دسترس دیگران قرار گیرد.

گاهی ترس از خودافشایی افراطی ما را به سمت خودسانسوری سوق می‌دهد. گویا نیرویی مانع از آن می‌شود تا نظر واقعی خود را مطرح کنیم. انگار کسی از درون نهیبمان می‌زند که مواظب باش زیاده‌گویی نکنی.

بنابراین با نگاهی تیزبینانه‌ به جان جملات می‌افتیم و خودمان را نقد می‌کنیم. مراقب هستیم که مبادا بیش از حد لزوم خودافشایی کرده باشم. منتقدانه با تیغی برّان اقدام به خودسانسوری می‌کنیم.

نوشته به انتها می‌رسد. نوشته‌ای که چندان شبیه به عقاید و باورهای ما نیست.

 

ما تا چه اندازه به نوشته‌هایمان شباهت داریم؟

✍️ تا چه اندازه حرف‌ها و نظرات واقعیمان را مطرح می‌کنیم؟

✍️ عبور از کدام محدوده‌ها ما را  ناگزیر به خودسانسوری می‌کند؟

✍️ آیا می‌شود بدون جانبداری صریح دست به قلم برد؟

✍️ آیا موضع‌گیری بدون بیان دیدگاه‌های شخصی صورت‌پذیر است؟

✍️ آیا اگر مطمئن باشیم که دست بیگانه‌ای به نوشته‌های ما نخواهد رسید، بدون پرده خواهیم نوشت؟

✍️ آیا مخاطب از دست‌نوشته‌های شخصی به افکار حقیقی نویسنده پی خواهد برد؟

✍️  آیا نوشته‌های افراد ملاک مناسب و عادلانه‌ای برای قضاوت‌کردن است؟

✍️ آیا ضرورت دارد از خودمان بنویسیم؟ از دغدغه‌ها، از آموخته‌ها، از نحوۀ گذران روزگار، از شادی‌ها و از غم‌ها، از آرزوها و حسرت‌ها و از زخم‌هایمان؟

 

آیا موضع‌گیری‌ نوعی از خودافشایی محسوب نمی‌شود؟

ما همیشه در حال انتخاب هستیم. انتخاب این‌که از چه موضوعی بنویسیم. به چه مسئله‌ای بپردازیم. چه مطالبی را نادیده بگیریم. به چه مبحثی بیشتر اهمیت بدهیم و دیدگاه خود را در آن رابطه ثبت کنیم.

همین‌که انتخاب می‌کنیم کدام متن را بخوانیم یا از کدام نوشته بی‌تفاوت عبور کنیم نوعی از خودافشایی محسوب نمی‌شود؟ آیا ما از این طریق سلیقه و ترجیحات خویش را برملا نمی‌کنیم؟

آیا گزینش یک جلد کتاب متعلق به یک نویسندۀ خاص از بین هزاران جلدِ موجود و نوشتن از آن نوعی از خودافشایی نیست؟

 

خودسانسوری روشی برای فریب یا حفظ حریم؟

ممکن است خودسانسوری را نقطۀ مقابل خودافشایی بدانیم. به‌زعم من می‌توان خودسانسوری را خودافشاییِ مدیریت‌شده انگاشت.

غالباً پشت خودسانسوری قصدی نهفته است. گاهی ما مسائل شخصی را با نیت محفوظ‌ماندن حریم خصوصی پنهان می‌کنیم. در بسیاری از مواقع درصدد موجه جلوه‌دادن شخصیت خود هستیم.

همرنگ جماعت شدن هم می‌تواند دلیلی باشد برای خودسانسوری. از همین‌رو تنها ویژگی‌های پذیرفته‌شدۀ مشابه را عیان می‌کنیم و خصلت‌های مغایر و نازیبای خود را پنهان می‌کنیم.

 

اما گاهی برآنیم تا با خودسانسوری ماهیت خود را وارونه جلوه‌ دهیم. ممکن است در این خودسانسوری‌ها به دیگران هم آسیب وارد شود.

در این حالت مغرضانه تا آن اندازه خود و افکارمان را سانسور می‌کنیم تا هویتی کاملاً متفاوت با خود حقیقیمان خلق شود. آدم جدیدی که شباهت چندانی با ما ندارد. در این میان چه باک اگر به دیگری هم گزندی وارد شود.

 

 

[مطلب مرتبط: آیا از ابراز بعد نازیبای خود واهمه داریم؟]

 

 

آیا خودسانسوری می‌تواند روندی پایدار باشد؟

تا کجا می‌توان خود را لابه‌لای واژه‌ها پنهان کرد؟ بالاخره جایی ماهیتمان از گوشه و کنار نوشته‌ها بیرون می‌زند. رسانه‌ ما را به بیشتر نوشتن وا می‌دارد. بیشتر نوشتن هم ما را ناگزیر می‌کند به از خود نوشتن. و ما خواه‌ناخواه خویشتن را در قالب کلمات به تصویر می‌کشیم.

وقتی چندین جلد کتاب از یک نویسنده را بخوانیم یا زمانی که در بلندمدت نوشته‌های یک شخص خاص را دنبال کنیم به یک شناخت و برآورد نسبی از نظریات و عقایدش دست خواهیم یافت.

شاید با یک یا دو نوشته بتوان افکار حقیقی را  نهان کرد؛ اما آیا می‌توان در حجم زیادی از نوشته هم عقاید خود را مخفی کرد؟ آیا می‌توان هویتی جعلی ساخت و طولانی‌مدت آن را در معرض نمایش قرار داد؟

 

خاطرمان باشد نوشته‌‌ها از قصۀ زندگی افراد برخاسته می‌شوند. کلمات دغدغه‌های شخصی را به تصویر می‌کشند.

 

 

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *