زن‌بودن از نگاه سعاد الصباح

من هم می‌توانستم

مثل بسیاری از زنان آینه‌بازی کنم

می‌توانستم قهوه‌ام را در گرمای تخت‌خوابم

جرعه‌جرعه بنوشم

و حرف‌هایم را از پشت تلفن پی بگیرم

بی‌آنکه از روزها و ساعت‌ها

خبری داشته باشم

می‌توانستم آرایش کنم

سُرمه بکشم

دل‌ربایی کنم

و زیر آفتاب برنزه شوم

و روی امواج مثل پری دریایی برقصم

می‌توانستم خود را به شکل فیروزه و یاقوت درآورم

و مثل ملکه‌ها بخرامم

می‌توانستم

کاری نکنم

چیزی نخوانم و ننویسم

و تنها با نورها و لباس‌ها و سفرها سرگرم باشم

می‌توانستم شورش نکنم

خشمگین نشوم

با فاجعه‌ها مخالفت نکنم

و در برابر رنج‌ها فریاد نزنم

می‌توانستم اشک را ببلعم

سرکوب‌شدن را ببلعم

و مثل همۀ زندانی‌ها با زندان کنار بیایم

من می‌توانستم

سؤالات تاریخ را نشنیده بگیرم

و از عذاب‌وجدان فرار کنم

من می‌توانستم

آه همۀ غمگینان را

فریاد همۀ سرکوب‌شدگان را

و انقلاب هزاران مرده را ندیده بگیرم

اما من به همۀ این قوانین زنانه خیانت کردم

و راه کلمات را برگزیدم.

 

یک دیدگاه

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *