گفتگویی شکل گرفته بود. گفتیم و شنیدیم. طبق عادت جملههایم را میسنجیدم که مطلقگویی نکرده باشم. بر روی استثنابودن مورد تأکید میکردم. برای گفتههایم مثال میآوردم تا فاصلۀ آنچه در ذهن داشتم با برداشتهای آنها را کم کنم. آخر کار ناباورانه حرف خودش را تکرار کرد. نه به «اما و اگر»های من گوش سپرده… ادامه خواندن پایش مغرضانۀ ورودیهای ذهن