احمد شاملو یکی از چندین شخصیت نامآشنای حوزۀ هنر و ادبیات است که محمود دولتآبادی در کتاب میم و آن دیگران به آن پرداخته است.
محمود دولتآبادی در کتاب میم و آن دیگران بیشتر به خاطرهبازی با اهالی قلم پرداخته است. افرادی چون محمدعلی جمالزاده، جلال آلاحمد، سیمین دانشور، مهدی اخوانثالث، احمد شاملو، محمدعلی سپانلو، هوشنگ گلشیری و همچنین آرتور میلر و چند تنِ دیگر.
محمود دولتآبادی در گوشههایی از این فصل حضور احمد شاملو در یک شبِ شعر را روایت میکند. احمد شاملو در آن شب به همراه بانویی است که آیدا نام دارد.
بخوانیم این دیدار را از زبان محمود دولتآبادی:
آن رنگ آبی ملایم و زیبای پیراهنی که شاملو به تن داشت با سر و موهای پیچاپیچ خاکستری و نیمرخ خوشایند چهره، هنوز چُنان تندیسی زنده در حافظۀ تصویری من باقی است، و این تصویری است که لحظۀ عبور از برابر نگاهم تا اکنون چهل و اندی سال از آن میگذرد.
به یاد میآورم روکش صندلیهای سالن انجمن (ایران_آمریکا) هم آبی بود، شاید آبی تند. من مانده بودم در گذرگاه ردیف صندلیها تا به شاملو نگاه کنم وقتی از پلههای صحنه پایین میآمد تا شیب ملایم سالن را از روی پلههای کوتاه عبور کند و من ببینمش.
پیشتر از دور دیده بودمش در حیاط _باغچهای در مرکز شهر که گفته میشد مِلکی است وابسته به مجموعۀ آموزشی زبان فرانسه. ایستاده بودیم ما و او در میان بود و شعر میخواند و شب بود، شاید اوایل شب؛ در آن شب مجال نیافته بودم نزدیکتر بروم و شهامتش را هم نداشتم، اگرچه حولوحوش سیزده _چهاردهسالگی از مناسبات اربابسالاری کَنده و گُسسته بودم تا در هواهای تازه نفس بکشم و سرانجام در پایتخت قرار گرفته بودم و چنان مشتاق که میتوانستم بجویم و بیابم حیاط _باغچهای را که شاملوی شاعر و نهچنان پرآوازه در آن شعرخوانی داشت.
اما در پسینِ آن روزِ آرام سالن آبی، مایلم باور داشته باشم که نخستین مجال بوده است به دیدن شاملو، از فاصلۀ اندک و نگریستن در آن نیمرخ زیبا و گونههایی اندک گلانداخته در لباسی با رنگ ملایم و متناسب با رنگ زیبای آبی یقۀ پیراهن که گره کراوات بهتناسب آن را آراسته بود.
شانهبهشانۀ شاملو بانویی میرفت با همان نواخت قدمها؛ آراسته و خوشسیما _موهای فروریخته و اندامی کشیده. زنی که همان روز نام او را دانستم؛ آیدا. او سرفراز، هم باتواضع قدم برمیداشت و حسی گنگ و ناپیدا به من میگفت که آن دو در میانگاه زندگی یکدیگر را یافتهاند و میدانند به کجا رواناند، که چنین هم شده بود.
در ویدئوی کوتاه زیر احمد شاملو و آیدا از نحوۀ آشناییشان میگویند.
منبع این ویدئو صفحۀ اینستاگرام دنیای کتاب خرد است.
#من_و_کتاب