شاید برایتان پیش آمده باشد که در یک دورهی آموزشی نامنویسی کرده؛ اما در جلسات پایانی یا حتی در همان ابتدای راه از ادامهی آن منصرف شده باشید؛ کتابی را بهدست گرفته و بعد از خواندن چند صفحه آن را نیمهکاره لابهلای سایر کتابهای کتابخانه پنهان کرده باشید؛ رابطهای را با شوق آغاز کرده و هنوز مدتی نگذشته دلسردی در جانتان رخنه کرده باشد؛ کسبوکاری را راهاندازی کرده اما با برآوردی اشتباه در زمانِ سودآوری عطایش را به لقایش بخشیده باشید.
این لیست میتواند طولانیتر از این باشد. کارهای خُرد و کلانی که یکی پس از دیگری بیفرجام ماندهاند.
تبعات کارهای نیمهتمام
یادآوری کارهای نیمهتمام ما را مستهلک و فرسوده میکند و مثل موریانهای انگیزهی ما را میجود و قدرت ارادهمان را به یغما میبرد.
وقتی تعداد کارهای نیمهرهاشده از حدی فراتر رود احساس توانمندی را در ما سرکوب میکند؛ برای شروع فعالیتی جدید ما را نسبت به انگیزه، اراده و تواناییهایمان دچار تردید میکند و مهمتر از همه اینکه عزتنفسمان را نشانه میگیرد.
با افزایش تعداد کارهای نیمهتمام خود را سستعنصر و ضعیف میپنداریم و مرور گذشته احساس ناخوشایندی در ما ایجاد میکند.
فعالیتهای نیمهکاره علاوهبر اینکه از عزتنفسمان خرج میکنند، وجههی ناخوشایندی هم از ما رقم خواهند زد و بهمرور نزد خود و دیگران بیاعتبار خواهیم شد.
این عدمتعهد فرآیند اعتمادسازی ما را مختل میکند چون از ما تصویری بیمسئولیت، دمدمیمزاج و بیارده به نمایش خواهد گذاشت.
راهکاری برای کاهش تعداد نیمهکارهها
وقتی تکانشی و احساسی عمل میکنیم نتیجهای نمیماند جز کارهای نافرجام.
وقتی مسیری را آغاز میکنیم باید از همان ابتدا بهطور تقریبی پایان راه را مشخص کنیم. انتهایی متناسب با توانمندیها و خواستههای خود در نظر بگیریم و بدانیم نهایتِ هدف ما کجاست.
فازبندی مسیر هم میتواند راهگشا باشد. مثلاً مشخص کنیم اگر توانستیم با موفقیت به نقطهی مشخصی برسیم آنگاه به مسیر ادامه دهیم.
اگر پیش از آغاز هر کاری زمانی را برای برنامهریزی درنظر بگیریم احتمال رها کردن آن کمتر خواهد بود. حداقل باید از وقتی که به انجام کاری متمایل شدیم و جرقهای در ذهنمان زده شد بازهی زمانی معینی برای سنجیدن شرایط تعیین کنیم.
باید به تحلیل شرایط بپردازیم و چرایی و میزان انگیزه برای اقدام به یک فعالیت را ریشهیابی کنیم.
حتماً برای برنامهریزی و سنجش موقعیت، زمانِ مشخصی تعیین کنیم تا طولانیمدت در مرحلهی برنامهریزی باقی نمانیم.
اگر پس از اندیشه و سنجشِ موقعیتِ جدید همچنان برای انجام آن اشتیاق داشتیم، میتوانیم با خیالی آسوده و مطمئن به سراغ آن برویم.
آیا باید هر کاری را به انتها رساند؟
مسلماً نه.
درست است که رهاکردن کارهای نیمهتمام از کیسهی عزتنفس ما خرج میکند و اعتماد دیگران را نسبت به ما سلب؛ اما لزوماً نباید تمام کارها را تا انتها پیش رفت چرا که گاهی متوجه میشویم مسیری نادرست انتخاب کردهایم و هدفگذاری را اشتباه انجام دادهایم.
ممکن است متوجه شویم هدفِ انتخابی متناسب با توانمندیهای ما نیست یا برآورد کنیم به نسبت زمان و انرژی که به این کار تخصیص میدهیم دستاوردی نخواهیم داشت.