هرچقدر هم مدعی این باشیم که نسبت به گفتههای پیرامون بیاهمیت هستیم. و مستقل از نگاه و حرف دیگران، سبک زندگی مختص خود را انتخاب میکنیم، اما نمیتوان کتمان کرد که باز هم حتی بهطور نهان و ناخودآگاه برای تایید و تصدیق حرفها، باورها، انتخابها، رفتار و کردارهای خود در پی مصداق و نمونه میگردیم. و اگر موردی یافتیم که همانندی و شباهت بیشتری در آن شاهد بودیم، زمان طولانیتری را برای شناخت، فهم و درک آن سپری میکنیم. و به همذاتپنداری با آن شخص میپردازیم.
میتوان گفت مشاهدهی ویژگیهای رفتاری مشابه ما، بهنوعی مُهر تاییدی است بر باورها و کردارهایمان. و گاهی برای کاهش و تسکین تنشها و کشمکشهای درونیمان به دنبال تایید، تصدیق یا تمجید از سوی دیگران هستیم.
ما برای انجام فعالیتها و گامنهادن در مسیر انتخابی دلخواهمان منتظر تایید مستقیم سایرین نمیمانیم. اما این مشاهدات سبب میشود تا از درستی مسیری که انتخاب کردهایم اطمینان قلبی حاصل کنیم. و مصممتر و استوارتر به راه و شیوهی خود ادامه دهیم. و هر چه الگوی رؤیتشده برجستهتر، شاخصتر و مقبول اکثریت باشد، احساس رضایتمندی از انتخابها و تصمیمهای خود بیشتر میشود. و عزممان برای رفتن و تاختن جزمتر.
از در اقلیتبودن هراسی نیست. و رفتن از مسیرهای دور از انتظار و دسترس دیگران، دلچسبتر و خوشایندتر است. و بهمانند سفر به نقاط بکر و پانخوردهی هستی است که بودن در آن محیط هیجان و لذتی دوچندان و وصفناشدنی دارد.
هنگام رویارویی با افرادی با سبکو سیاق و مدلذهنی مشابه خود، ترغیب میشویم که با سایر زوایای ذهن او آشنا شویم. و احتمال میدهیم که سایر گزینههای رفتاری او، برای ما هم مناسب باشد. و درصدد الگوبرداری از سبکزندگی او برمیآییم.
با ایناوصاف نمیگویم که بایست از افرادی که خصلتهای دورتر و غریبتری از ما دارند، بیتفاوت و بهسادگی گذشت. و آنها را نادیده انگاشت. چرا که در اثر همین تضادها و تناقضها و واکنشهای در قبال اینگونه تفاوتهاست که یادگیری و پختگی شکل میگیرد. و انسان بیشتر مجذوب متفاوتها میشود. و هیچگاه دو شخصیت با ویژگیهای کاملا مشابه یا کاملا متفاوت یافت نمیشود.
به بعضی کمی بیشتر شبیه هستیم. و از بعضی کمی بیشتر دور.