نوشتن جزء یکی از دغدغههای پررنگِ این روزهایم شده است. از همان آخرین روز شهریور که نوشتن صفحات صبحگاهی به وقت ساعت برنارد را تجربه کردم، هر روز تا قبل از ساعت پنجونیم صبح حتی اگر شده یک صفحهای نوشتهام تا همچنان نوشتنِ صفحات صبحگاهی را متعهدانه پابرجا نگه دارم.
به لطف شرکت در طرح ویژۀ مدرسۀ نویسندگی کمکم یک ماهی میشود که داستانهایِ کوتاه خواندنیِ و مفیدی افزون بر مطالعات روزانه در برنامۀ مطالعاتیام گنجاندهام.
وبلاگ دوستان را هم روزانه در مسیر رسیدن به محل کار در بهترین و هشیارترین بازۀ زمانی ممکن میخوانم. و در دل دعا میکنم کاش در تمام ساعات شبانهروز به هشیاری و سرحالی ساعت چهارونیم تا هفت صبح باشم. وقتی همکارانم در داخل سرویس در حالت نه خواب و نه بیدار به بیداریِ زودهنگام در اول صبح نفرین میفرستند، من آرام و سرخوشانه و کیفور بهگونهای که خواب همقطارانم مختل نشود مشغول خواندن وبلاگ دوستان هستم.
مشکل چیست؟
با این اوصاف نمیتوانم مطلب درخوری برای وبلاگم بنویسم. نهاینکه بهدنبال آش دهانسوزی باشم؛ حتی نوشتن مطلبی برای خالینبودن عریضه و بروزرسانی این خانه هم برایم دشوار شده است.
چیزکی به ذهنم میرسد. چند خطی مینویسم و بعد از آن دیگر نمیتوانم هیچ جملهای به آن اضافه کنم. من میمانم و نوشتههای کوتاهقامتی که قدّ آنها از دویست کلمه هم فراتر نمیرود. نوشتههایم به نوزادان نارسی میمانند که بهدلیل عدم رشد کافی یکی پس از دیگری روی دستانم جان میسپارند.
اما بهقول نادر ابراهیمیِ عزیز «عقبنشینی غیرموجه در ذاتمان نیست.»
حداقل هنوز از خودم ناامید نشدهام و دست از نوشتن نَشُستهام.
به کوتاهنویسی عادت کردهام. بهنوعی ایجاز جزئی از شخصیت من محسوب میشود. نهتنها در نوشتار بلکه در گفتار هم ردی از اختصار را مییابی. غالباً کوتاه سخن میگویم و انتظاری جز کوتاهشنیدن نیز ندارم. فکر میکنم وقتی کلام ارزشمندی برای بیان نداری همان بهتر که خاموشی اختیار کنی. گاهی حتی دلم لک میزند کنترلی در اختیار داشته باشم تا بتوانم افراد حراف و یاوهگو را نیز تنها با فشردن یک دکمه مهار کنم. بر این عقیدهام که دنیای عاری از حرفهای اضافه و بیهوده جای دلنشینتری برای زندگیکردن است.
در نوشتن اما باید به نوشته شاخوبرگ داد. باید جزئیات را چنان شرح و بسط دهی که مخاطب خودش را در گوشهای از آنچه تصویرشده حاضر و ناظر بیابد. حداقل باید تا آن اندازه نوشته باشی که مخاطب در نگاه اول و با دیدن حجم مطلب احساس کند با محتوای کاملی روبهرو است.
حتماً باید راهی برای شکستن طلسم اختصارنویسی افراطی باشد.
باید عمیقاً به این نکته پی ببرم که بیشتر مطالبی که ناخودآگاه و ناخواسته حذف میکنم نویزهای موجود در نوشته نیستند؛ بلکه آواهای نویددهندۀ جریان یک زندگی هستند.