آیا انسان قابلیت دست‌یابی به هر چیزی را دارد؟

پیش‌نوشت: نوشته‌ی زیر حاصل گفتگویی سه‌نفره است که نشات‌گرفته از تجربیات و مدل‌ذهنی هر کدام از ما سه‌نفر است. و قطعا از اشتباه و سوءگیری مبرا نیست.

 

اصل مطلب:

موضوع مورد بحث ما این مسئله بود که آیا انسان قدرت تغییر سرنوشت خود را دارد؟ تا کجا باید برای رسیدن به خواسته‌ها تلاش کرد؟ تفکرمثبت تا چه اندازه در دست‌یافتن به آرزوها نقش دارد؟

 

شخصِ‌ اول _که همیشه گزینه‌ی انتخابی‌اش راحت‌ترین و ساده‌ترین گزینه‌ی ممکن است. و من گاهی فکر می‌کنم دلیل اینکه نسبت به کتاب‌خوانی بی‌علاقه است، سنگینی وزنِ کتاب است که می‌بایست برای چند دقیقه‌ای آن را متحمل شود._ معتقد است که هر آنچه که برای “بودن” لازم است، در انسان به ودیعه نهاده شده است. علت کارهای آدمی را سرشت او می‌داند. و بر این باور است که تلاش برای تغییر خصلت‌ها و ذاتِ‌ خود امری‌ است بی‌هوده. و اگر من خوب هستم یا بد، فقیر هستم یا غنی، حتما مشیت الهی همین بوده است. و پیرو نظریه‌ی “هر چه پیش آمد، خوش‌آمد” هست.

 

شخصِ دوم برای ایجاد تغییر در داشته‌ها و محقق‌ساختن آرزوهایش بی‌وقفه وخستگی‌ناپذیر تلاش می‌کند. و تصور می‌کند هر انسانی در هر شرایطی قابلیت تبدیل شدن به هر چیزی را دارد. اما گاهی هم به‌ وسیله‌ی فال و اورادی خاص درصدد هم‌سو کردن کائنات با خواسته‌هایش است. و معتقد است با جذب انرژی‌مثبتِ کائنات “نشد” وجود ندارد.

 

 

من فکر می‌کنم اگر فردی عمیقا خواسته‌ای داشته باشد، حتما به آن دست پیدا می‌کند اگر با چاشنی واقع‌بینی و واقع‌گرایی توام باشد. البته این مسئله را براساس تجربه‌ی شخصی عنوان می‌کنم. چرا که هنگامی که فکر ما عمیقا درگیر یک مسئله شود، تمام راه‌های منتهی به آن خواسته را بررسی می‌کند. آگاهانه یا حتی ناآگاهانه هر موضوعی که به آن هدف مرتبط باشد را مورد کنکاش قرار می‌دهد. و منابع لازم را جمع‌آوری می‌کند. تمام تلاشش را به کار می‌گمارد. مطالب منتشرشده در آن زمینه را مورد مطالعه قرار می‌دهد. آنگاه به آن دست پیدا می‌کند. چون در طی مسیر نسبت به آن حوزه اشراف کامل پیدا می‌کند. یا شاید در طول مسیر متوجه شود که هدف اشتباهی در نظر گرفته است و قبل از اتلاف منابع بیشتر هدف دیگری در نظر بگیرد.

اینکه من رویاهای موهوم را متصور شوم و دست‌روی‌دست بگذارم، مسلما نتیجه‌ای در بر نخواهد داشت. ما باید هزینه‌ی دستیابی به هدف را متقبل شویم.

هرچه هدف و خواسته‌ی مورد نظرمان از موقعیت ما دورتر باشد، باید هزینه‌ی بیشتری برای آن پرداخت کنیم. باید انرژی، زمان و مال بیشتری صرف کنیم. آیا با درنظر گرفتن محدود بودن زمان، وضعیت استعداد و توانمندی‌های کنونی من، تلاش برای بودن در فلان‌موقعیت بهینه است؟ مثلا آیا وقتی من بر این موضوع واقفم که استعداد نقاش‌بودن در من کمتر وجود دارد، بهینه است که تمام عمرم را برای یادگیری این مهارت سپری کنم؟

نمی‌خواهم بگویم نباید تجربه کرد. و استعداد را دستاویزی برای اقدام‌نکردن قرار داد. اما آیا آن خواسته ارزش به‌کارگیری تمام منابع من را دارد؟

بعد از اینکه متوجه شدیم که رویایی لحظه‌ای از ذهن ما خارج نمی‌شود آیا با آمادگی کامل حاضر هستیم رویایمان را دنبال کنیم؟

آیا اگر من همان میزان انرژی را برای انجام کاری دیگر که در آن مستعدتر هستم صرف کنم، سریع‌تر و در زمان کمتری به نتیجه نخواهم رسید؟

 

2 دیدگاه

  1. مهشید عزیزم

    افتخار این رو دارم که چراغ کامنت های وب سایتت رو روشن کنم! نمیدونی چقدر از این بابت شادم!

    خواستم چند چیز رو بگم:

    اول در خصوص نوشته ت. باید بگم بحثی که اشاره کردی داستان بی پایانیه. هرچند محمدرضا در جاهای مختلف خط های خوبی برای تصمیم گیری ها و مطالعه در خصوص استعدادها و خرج کردن درست منابع به ما داده، اما باز انقدر این موضوع شخصیه که فکر میکنم چاره ای جز شخصی سازی کردن این دانش نیست.

    دوم تبریک میگم بابت اینکه نویسندگی وبلاگ ت گرچه نوپا هست، اما بسیار برای من آموزنده بود. برای مثال من خودم هیچوقت حوصله نکرده م که نوشته ارزشمندی رو به عکس تبدیل کنم که قطعا چیز با ارزش تری هست.
    یا مثلا اینکه فهمیدی پاراگراف های بلند و پیچیده کار رو برای خواننده سخت میکنه(چیزی که من هنوز یاد نگرفتم)

    سوم اینکه از دوستی باهات بسیار شادم و میخوام بهت این قول رو بدم که وبلاگ نویسی برات اتفاقات بسیار شگفت انگیزی رقم خواهد زد. این رو بهت قول میدم. حتی برای پوریا صفرپور تنبل در نویسندگی هم همین قدر نوشتن (که جدا بسیار کم بوده) برکت های بسیاری داشته.

    شاد باشی رفیق

    1. پوریا جان اولین نفر هستی که زنگ رو به صدا درآوردی و وارد شدی. اولین‌ها همیشه تو ذهن من ماندگار هستن.

      به نظر من با لحاظ کردن محدود بودن زمان مفید عمر، باید بهینه‌تر انتخاب کرد. و انتخاب یه مهارت با در نظرگرفتن استعدادهامون و تلاشی (هزینه‌) که برای رسیدن به اون می‌کنیم رمز پیروزی به‌هنگام هست.

      بابت تبریک هم ممنونم. در رابطه با نوشتن پاراگراف‌های کوتاه هم باید بگم هنوز توان نوشته‌های بلند رو ندارم. 🙂 نوشته‌های بلند پوریا صفرپور هم جذابیت خاص خودش رو داره.

      من هم از داشتن دوست ماجراجویی مثل تو فوق‌العاده خرسندم. اولین اتفاقات شگفت‌انگیز وبلاگ‌نویسی پیدا کردن دوستان اینچنین هست.

      سبز باشی و برقرار دوست من.

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *