وقتی انیشتین به خوابم آمد…

نیمه‌های شب بود که از خواب پریدم. هنوز آهنگِ صدایش در گوشم می‌پیچید. صدا به‌قدری جان داشت و تازه بود که لحظه‌ای در خواب یا بیدار بودنم دچار ترید شدم. مرتب همان جمله، با همان آهنگ و جدیتِ استاد-شاگردی تکرار می‌شد. *** آن روزها سخت مشغول درس‌خواندن بودم. به‌نوعی در قرنطینه به سر می‌بردم. خودم… ادامه خواندن وقتی انیشتین به خوابم آمد…